شخصیت امام رضا(ع) از دیدگاه اهل تسنن

شخصیت امام رضا(ع) از دیدگاه اهل تسنن

شعر شاعران اهل سنت و نظرات اندیشمندان و بزرگان اهل سنت درباره امام رضا
شخصیت امام رضا(ع) از دیدگاه اهل تسنن

شخصیت امام رضا(ع) از دیدگاه اهل تسنن

شعر شاعران اهل سنت و نظرات اندیشمندان و بزرگان اهل سنت درباره امام رضا

امام رضا از دید بزرگان اهل سنت

حاکم نیشابوری شافعی (405 ق):

«و کان یفْتی فی مسجد رسول اللَّه و هو ابن نَیف و عشرین سنة، روی عنه مِنْ ائمة الحدیث، آدم بن ابی ایاس و نصر بن علی الجُهَنی و محمد بن رافع القُشَیری و غیرهم...؛[1] آن حضرت(امام رضا(ع) )در حالی که بیست و اندی سن داشت. در مسجد رسول اللَّه(ص) فتوا می داد و بزرگان اهل حدیث مانند آدم بن ابی ایاس و نصر بن علی جهنی و محمد بن رافع قشیری از آن حضرت روایت کرده اند».

 

ابوالصلت هَرَوی (236 ق):

 فردی را داناتر از علی بن موسی الرضا ندیدم و هیچ عالمی آن حضرت را ندید، مگر اینکه در این سخن با من هم عقیده بود [2]

ابوالقاسم عبدالکریم رافعی شافعی (623 ق)

امام رضا(ع) از امامان اهل بیت و بزرگان و سروران اهل بیت است [3]

 

شمس الدین ابن خلّکان شافعی (681ق(

امام رضا (ع) یکی از امامان شیعه اثنی عشری است که مأمون نام ایشان را بر سکه درهم و دینار ضرب کرد... مأمون ایشان را از مدینه به طوس طلبید... در آن دوران، مأمون هیچ کسی را برتر و لایق تر از علی بن موسی برای ولایتعهدی نیافت؛ لذا با وی بیعت کرد [4]

 

عطاء اللَّه بن فضل اللَّه شیرازی (803ق):

علی الرضارضی الله عنه با مردم به لغات خودشان سخن می گفت و امام رضا فصیح ترین مردم بود و داناترین به همه زبان و لغتی... مشهد و مرقد منور وی مرجع زائران تمامی مردم از تمامی طبقات و نقاط جهان است.  [5]

 

احمد بن علی خطیب بغدادی شافعی (463 ق(

علی بن موسی الرضا(ع)به خدا سوگند رضا بود؛ همان گونه که نامیده شده بود.  [6]


مجد الدین ابن اثیر جَزَری شافعی (606ق)

ابن اثیر می نویسد:

«هو ابوالحسن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب الهاشمی المعروف بالرضا... و کان مقامه مع أبیه موسی بن جعفر تسعا و عشرین سنة و أشهراً و عاش بعد أبیه عشرین سنة... و إلیه انتهت إمامة الشیعة فی زمانه و فضائله أکثر من أن تحصی رحمة اللَّه علیه و رضوانه؛ ابوالحسن علی بن موسی... معروف به رضا... ایشان مدت 29 سال و چند ماه در زمان حیات پدر خویش (امام کاظم (ع)) زیست و بعد از پدر نیز بیست سال زندگی کرد... . امامت شیعه در زمان علی بن موسی به ایشان منتهی می شد و فضایل وی قابل شمارش نیست. رحمت و رضوان خداوند بر او باد»  [7]

ابوالقاسم عبدالکریم رافعی شافعی (623 ق)

«علی بن موسی بن جعفر... أبوالحسن الرضا من أئمة أهل البیت و أعاظم ساداتهم و اکابرهم...؛ امام رضا(ع)) از امامان اهل بیت و بزرگان و سروران اهل بیت است» [8]

محمد بن طلحه شافعی (652 ق)

شبراوی شافعی به نقل از محمد بن طلحه شافعی در مورد فرزندان امام کاظم (ع)می گوید: «کان لموسی الکاظم من الأولاد سبع و ثلاثون ولداً ما بین ذکر و انثی ، أجَلُّهم و أفْضَلُهم و أشْرَفُهم و أکمَلُهم علی بن موسی الرضا...؛[]  امام کاظم (ع)بیش از 37 فرزند پسر و دختر داشت که بزرگوارترین، برترین، شریف ترین و کامل ترین آنها علی بن موسی الرضا بود».

خود محمد بن طلحه نیز می گوید: «قَدْ تَقَدَّم القول فی أمیرالمؤمنین علی و فی زین العابدین علی و جاء هذا علی الرضا ثالثهما و مَنْ أمْعَنَ النَظَر و الفِکرة وَجَدَه وارثهما فَیحْکم کونَه ثالث العلیین، فما إیمانه و علا شأنه و اِرْتفع مکانه و اتَّسع أمکانه و کثُرَ أعوانه و ظهر برهانه حتّی أحَلَّه الخلیفة المأمون مَحَلَّ مُهْجَته و أشْرَکه فی مملکته... فکانَتْ مناقُبه عَلیة و صفاته سنیة و مکارمه خاتمیة و أخلاقه عربیة و شَنْشَنته احْزمیة و نَفْسُه الشریفة هاشمیةٌ و ارومته الکریمة نبویة، فمَهْما عدّ من مزایاه کان أعْظَم منه و مهما فصل من مناقبه کان أعلا رتبة منه؛[] سخن درباره امیرالمؤمنین علی (ع)و زین العابدین علی (ع)گذشت و ایشان علی الرضا سومین آنها است. کسی که در (سجایای) ایشان تأمل کند. در می یابد که علی بن موسی وارث امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی است و حکم می کند که ایشان سومین علوی نام است.

ایمان و جایگاه و منزلت و فراوانی اصحاب آن حضرت باعث شد تا مأمون وی را در امور حکومت شریک کرده و ولایتعهدی را به ایشان بسپارد... مناقب و ویژگی های ایشان والا و صفات ایشان بلند مرتبه، منش ایشان پیامبر گونه و خلق و خوی آن حضرت، خلق و خوی انسان های اصیل است و این ویژگی خاصی است که از پدرانش به ارث برده است، روحیات آن حضرت، هاشمی و اخلاق او مظهری از اخلاق نبوی است. پس هر آنچه از ویژگی های ایشان شمرده شود، اندک و ناچیز است؛ چون آن حضرت، والاتر و بالاتر از آن ویژگی ها و خصلت ها است و هر چه از منش های ایشان گفته شود، باز ایشان در مرتبه بالاتر از آن است»  [9]

 ابن ابی الحدید معتزلی (656 ق)

او امام را از سادات و علمای اهل بیت می داند. در جای دیگر در مقام دفاع از بنی هاشم در مورد امامرضا(ع)چنین می گوید: «المُرَشِّح للخلافة و المخطوب له بالْعَهد، کان أعْلَمُ الناس و أسخی الناس و أکرم الناس اخلاقاً؛ ایشان ولیعهد و در مقام خلافت و داناترین و بخشنده ترین مردم و با اخلاق ترین آنها بود». [10]

شمس الدین ابن خلّکان شافعی (681ق)

«هو أحد الأئمة إلاثنی عشر علی اعتقاد إلامامیة و ضَرَبَ المأمون اسْمَه علی الدینار و الدرهم... و استدعا علیاً فاَنْزَله احْسَن منزله... فلم یجِدْ فی وقته احدا افضل و لا احق بالامر من علی الرضا فبایعَه...؛ امام رضا(ع)) یکی از امامان شیعه اثنی عشری است که مأمون نام ایشان را بر سکه درهم و دینار ضرب کرد... مأمون ایشان را از مدینه به طوس طلبید... در آن دوران، مأمون هیچ کسی را برتر و لایق تر از علی بن موسی برای ولایتعهدی نیافت؛ لذا با وی بیعت کرد»  [11]


1. تهذیب التهذیب، ج 7، ص 339؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 199

2. مفتاح النجاة فی مناقب آل عبا، ص 179

3. التدوین فی أخبار قزوین، ج 3، ص 425

4. وفیات الأعیان، ج 32، ص 269 و 270

5. روضة الأحباب، ج 4، ص 43؛ ر.ک: تاریخ الأحمدی، ص 36.

6. تاریخ بغداد، ج 5، ص 418.

7. تتمةجامع الاصول، ج 2، ص 715.

8. التدوین فی أخبار قزوین، ج 3، ص 425

9. الاتحاف بحب الاشراف، ص 310

10. شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 254

11. وفیات الأعیان، ج 32، ص 269 و 27

شهادت امام رضا (ع) از دیدگاه اهل سنت

شهادت امام رضا (ع)

اکثر اهل سنت تاریخ شهادت امام(علیه السلام)را روز شنبه، اواخر ماه صفر سال 203 هجری در دوران خلافت مأمون عباسی و برخی اول صفر سال 203 هجری را ثبت کرده اند. برخی دیگر شب جمعه ماه مبارک رمضان، پنجم ذیحجه و برخی دیگر سیزده ذیقعده سال 203 را تاریخ شهادت دانسته اند. برخی دیگر نیز سال 202 را سال شهادت امام می دانند.

فضائل امام رضا (علیه السلام) از دیدگاه اهل سنت

فضائل امام رضا (علیه السلام) از دیدگاه اهل سنت

1. محمد بن طلحه شافعی (۶۵۲ق): «سخن درباره امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی، گذشت و ایشان علی الرضا (علیهم السلام)، سومین آنها است. کسی که در شخصیت ایشان تأمل کند، درمی­یابد که علی بن موسی، وارث امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی است و حکم می کند که ایشان سومین علی است. ایمان و جایگاه و منزلت ایشان و فراوانی اصحاب ایشان، باعث شد تا مأمون وی را در امور حکومت شریک کند و ولایتعهدی را به ایشان بسپارد»

۲. ابن صبّاغ مالکی (۸۵۵ق) به نقل از بعضی از اهل علم می­گوید: «علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) دارای والاترین و وافرترین فضایل و کرامات و برخوردار از برترین اخلاق و صورت و سیرت است که از پدرانش به ارث برده است».

3. جمال‏الدین‏ عبدالله بن محمد عامر شبراوی شافعی (۱۱۷۲ق): «هشتمین امام، علی الرضا (رضى اللّه عنه) است که کریم و جلیل و دارای هیبت و وقار بود».

 1. شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السَؤول فى مناقب آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، ص ۲۹۵٫

 2. ر.ک: ابن صباغ مالکی، على بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة علیهم السلام‏، ج ‏۲، ص ۱۰۲۳٫

3.  شبراوی، جمال الدین، الإتحاف بحب الأشراف، ص ۳۱۲٫

دودمان، کنیه و القاب امام رضا (ع)

دودمان

سمعانی شافعی (562 ق) دودمان امام (علیه السلام) را این گونه بیان می کند: «علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب.

کنیه و القاب

نام مبارک آن حضرت علی می باشد و به نظر اهل سنت ایشان در اهل بیت پیامبر، سومین شخصی است که بعد از امام علی و امام سجاد(علیه السلام)(علی بن الحسین)، علی نامیده شده است.

کنیه آن حضرت ابوالحسن می باشد؛ چنان که امام کاظم(علیه السلام)، پدر بزرگوار امام رضا نیز می فرماید: فرزندم هم کنیه من است.

غیاث الدین شافعی معروف به خواند امیر، می گوید: القاب ایشان بسیار است که عبارت اند از: رضا، هاشمی، علوی، حسینی، قَرَشی، مَدَنی، ولیّ، حفیّ، صابر، زکیّ، زاکی قائم. مشهورترین آنها رضا است.

در اینکه چه شخصی لقب رضا را به امام داده و به چه معنا است، باید گفت:

اکثر اهل سنت مأمون را نام گذار اصلی دانسته اند. هنگامی که مأمون در سال 201 ولایتعهدی را بر امام تحمیل نمود، ایشان را ملقب به رضا کرد. اما در روایت احمد بن محمد بن ابی نصر بَزَنطی از امام جواد این مسئله تکذیب شده. در روایت چنین آمده: ابن ابی نصر بَزَنطی روزی به امام جواد عرض کرد گروهی از مخالفان شما گمان می کنند مأمون لقب رضا را در برابر قبول کردن و راضی شدن به ولایتعهدی، به پدر شما اعطا کرده است!؟ امام جواد در پاسخ فرمود: قسم به خدا، دروغ می گویند، همانا خداوند متعال لقب رضا را به پدرم داده؛ چون تمامی مخالفان و موافقان وی از ایشان راضی بودند.

برخی از اهل سنت نیز مانند عبدالرحمن جامی، این معنا را تأیید کرده و برخی دیگر نیز این معنی را چنین به نظم درآورده اند:

امام علی نام عالی نسب

پناه عجم مقتدای عرب

از و بود راضی جهان آفرین

از آنرو رضا گشت او را لقب

والدین امام

پدر بزرگوار ایشان حضرت موسی بن جعفر امام کاظم است، ولی در نام مادر بزرگوار امام اختلاف است.

مادر ایشان کنیز بوده است. برخی نام مادر ایشان را سکینه، اروی، خیزران مریسیه، نجمه و لقبش را شقراء نوبیه و ام البنین گفته اند.

گفتنی است محمد خواجه پارسای بخاری حنفی، در مقام تجلیل از مادر امام رضا و مقام معنوی آن بانو چنین می گوید:

و کانت أمّه من أشراف العجم و کانت من افضل النساء فی عقلها و دینها...؛ مادر آن حضرت از اشراف عجم بوده و از نظر عقل و دین، سرآمد تمام زنان دوران خویش بوده است.

ولادت امام

امام رضا(علیه السلام)بعد از گذشت یک سال از شهادت امام صادق در مدینه و روز جمعه دیده به جهان گشودند. در سال و ماه ولادت ایشان اختلاف است. برخی سال ولادت ایشان را 143، 148،151 و 153ق. و روز ولادت ایشان را نیز برخی ششم، هفتم و یا هشتم شوال ثبت کرده اند.

شخصیت امام رضا از دید اهل سنت

این بارگاه کیست کز عرش برتر است / وز نور گنبدش همه عالم منور است 
وز شرم شمس پای زرش کعبتین شمس/در تخته نرد چرخ چهارم به شش دراست 
وز انعکاس صورت گل آتشین او / بر سنگ جای لغزش پای سمندر است 
نعمان خجل زطرح اساس خور نق‌اش / کسری شکسته دل بی‌طاق مکسر است 
بهر نگهبانی کفش مسافران / بر درگهش هزار چو خاقان و قیصر است 
این بارگاه قافله سالار اولیاست / این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است 
این بارگاه حضرتی است که از شرق تا به غرب/ وز قاف تا به قاف جهان سایه گستر است 
این روضه رضاست که «فرزند کاظم است» / سیراب نوگلی زگلستان «جعفر است» 
سرو سهی زگلشن سلطان انبیاست / نو باده حدیقه «زهرا و حیدر است» 
مرغ خرد به کاخ کمالش نمی‌پرد/ بر کعبه کی مجال عبور کبوتر است 
تا همچو جان زمین تن پاکش به بر گرفت / او را هزار فخر بر این چرخ اخضر است 
بر اهل ظاهر آنچه ز اسرار باطن است / زگوشه ضمیر مصفاش مضمر است 
خورشید کسب نور کن از جمال او / آری جزا موافق احسان مقرر است 
برگرد حاجیا به سوی مشهدش روان / کاین جا توقفی نه چو صد حج اکبر است 
بی طی ظلمت آب خضر نوش بر درش / کاین دولتی است رشک روان سکندر است 
بتوان شنید بوی محمد(ص) زتربتش / مشتق بلی دلیل به معنی مصد است 
از موج فتنه خرد شدی کشتی زمین / گرنه او راز سلسله آل لنگر است 
زوار بر حریم وی آهسته پا نهید / کز خیل قدسیان مفرشش ز شهپر است 
غلمان خلد کاکل خود دسته بسته‌اند / پیوسته کارشان همه جاروب این در است 
شاها ستایش تو به عقل و زبان من / کی می‌توان که وصف تو از عقل برت است؟ 
اوصاف چون تو پادشهی از من گدا / صیقل زدن به آیینه مهر انور است 
جانا به شاه مسند لولاک کز شرف / بر تارک شهان اولوالعزم افسر است 
دیگر به حق آنکه بر اوراق روزگار /بابی زدفتر هنرش باب خیبر است 
دیگر به نور عصمت آن کس که نام او / قفل زبان و حیرت عقل سخنور است 
آنگه به سوز سینه آن زهر داده‌ای / کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است 
دیگر به خون ناحق سلطان کربلا / کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است 
دیگر به حق آنکه زبحر مناقبش / انشای بو فراس زیک قطره کمتر است 
آنگه به روح اقدس باقر که قلب او / مر مخزن جواهر اسرار را در است 
دیگر به نور باطن جعفر که سینه‌اش / بحر لباب از در عرفان داور است 
آنگه به حق موسی کاظم که بعد از او / بر زمره اعاظم و اشراف سرو است 
دیگر به قرص طلعت تو کز اشعه‌اش / شرمنده ماه چهارده و شمس خاور است 
دیگر به نیکی تقی و پاکی نقی / و آنگه به عسکری که همه جسم گوهر است 
دیگر به عهد پادشاهی کز سیاستش / با بره شیر شرزه بسی به ز مادر است 
بر«خالد» آر رحم که پیوسته همچو بید/ لرزان ز بیم زمزمه روز محشر است 
تو پادشاه دادگری این گدای زار / مغلوب دیو سرکش و نفس ستمگر است 
از لطف چون تو شاه ستمدیده بنده‌ای /از جور اگر خلاص شود وه چه درخور است 
نا اهلم و سزای نوازش نیم ولی / نا اهل و اهل پیش کریمان برابر است

مولانا خالد نقشبندی شافعی